رمان "آمین دعایت باشم"

نویسنده:هانیه وطن خواه

"عاشقانه"پایان خوش
دانلود:ادامه مطلب ☟

 اشتباه آخرمان این بود

یک شهر تورا درچشم

یک دیده تورا بردل

یک دل توراعاشق

بازآی برقصانی

این شعله ی عاشق را..

بلندترین نقطه ی دوست داشتن زنها
پیشانی ولبهای معشوقشان است
همان وقتی که
روی پنجه ی پاهایشان می ایستند
تافاتح بلند ترین حال خوبِ دنیا باشند

با روحــــــــم

به توافق نرسیده بودم 

که گِلَم را آوردند.......

مرا بتاب بتاب از گلایه بیزارم

مرا بخواب بخواب

در عطش گرفتارم..

مرا ببر به شروع دوباره

درپایان

مرا ببر ببر

به تورا دوست میدارم

چتر علاقه "تو"بود

برای اینکه

باران ببارد

باران آرزوی من

برای قدم زدن

با "تو"

از وقتی تو آمدی


خورشید

ازچشمهایم افتاده...

صبحِ من

با"تو"روشن میشود...

در خموشی های من

              
                  فریاد هاست...

         آنکه

  دریابد چه میگویم

                    
                   کجاست....؟

♥♥♥

بعضی کلمات آنقدر شعرند

که جرات نمیکنم به تو بگویم

فکر میکنی عاشقت شده ام...

حالا راستش عاشقت شده ام

دست من نیست

روزی که نباشی زندگی نمیکنم

جای زندگی نقطه چین میگذارم...

♥♥♥